ریسک پذیری
واژه های ریسک گریزی و ریسک پذیری بیشتر در بازار سرمایه به کار گرفته میشود و با شنیدن آن به یاد سهام و بورس می افتیم. کسی که در بازار سهام ریسک پذیر باشد وارد بازار میشود و به معامله اقدام میکند اما کسی که ریسک گریز باشد هیچ تلاشی برای موفقیت ندارد. پدارن ما افرادی ریسک گریز بودند چرا که راحت ترین راه سرمایه گذاری یعنی خرید زمین را انتخاب کردند. اما نسل های امروزی انسان های ریسک پذیر تری هستند و راه های مختلفی را برای کسب درآمد امتحان میکنند.
اما ارتباط این مطلب با زندگی نامه بزرگترین تاجر فرش چیست؟
احد عظیم زاده برترین تاجر فرش با توجه به زندگی نامه ای که از خود منتشر نمودند خود را فردی ریسک پذیر معرفی کردند و جوانان کشور را به حرکت و ریسک کردن تشویق نمودند. ایشان عنوان کردند که افراد ریسک پذیر با 90 تا 95 درصد احتمال موفقت دارند و 5 تا 10 درصد احتمال شکست . پس بهتر است که به بیشترین احتمال حرکت کنند.
پیشنهاد میکنم زندگی نامه ایشان را مطالعه نمایید و در انتها هم از برخی نظرات کاربران عزیز بهره بگیرید. افرادی که از برترین کاربران سایت پرشین حساب هستند و در گروه ثروت آفرینان با ما در ارتباطند.
راز میلیاردر شدن احد عظیمزاده،
بزرگترین تاجر فرش و یتیمنواز ایرانی
” هفت ساله بودم كه پدرم را از دست دادم. امكانات مالی ما اجازه نمیداد به مدرسه بروم و فقط پس از رفتن به كلاس اول مجبور شدم پشت دار قالی بنشينم و قالیبافی كنم. تا 13 سالگی روزها قالی میبافتم و شبها درس میخواندم. چارهای نبود، وسع مالی ما جز اين اجازه نمیداد. خاک خوردم و زحمت بسيار كشيدم. در سال 2 بار بيشتر نمیتوانستيم برنج بخوريم. يک بار روز 21 ماه رمضان و بار دوم شب چهارشنبهسوری. آرزو داشتم يا خلبان شوم يا پولدار و برای رسيدن به اين آرزوها بسيار زحمت كشيدم.
كارم را با به دوش كشيدن پشتی و قالیهای كوچک و بردن آنها از اسفنجان يا اسكو برای فروش آغاز كردم. در آغاز كار از هركدام از آنها يک يا دو تومان (نه هزار يا 2هزار تومان) سود میكردم. پنج سال اينچنين سخت كار كردم. بسيار دشوار بود. اما پشتكار و اعتقاد به هدف با توكل به خدا تحمل سختیها را آسان میكرد. در 18 سالگی توانستم 20 هزار تومان پسانداز كنم، اما فشارها همچنان ادامه داشت تا اينكه مجبور به ترک تحصيل شدم.
در اين فكر بودم كه سرمايهام را افزايش بدهم تا بتوانم كاری بكنم. میخواستم يک كارگاه فرشبافی راه بيندازم. سراغ پسرعموی پدرم رفتم و از او 20 هزار تومان قرض كردم و 60 هزار تومان هم از بانک وام گرفتم. سرمايهام شد 100 هزار تومان يعنی به اندازه يک تراول صد تومانی امروزی.
وقتی اين پول دستم آمد تازه به فكر افتادم كه چه بكنم. چه ايده جديدی داشته باشم؟ ماهها فكر كردم. آن روزها چون انقلاب پيروز شده بود تا 2 سال به هيچ ايرانی پاسپورت نمیدادند. در اين مدت فكر كردم و فكر كردم تا به اين نتيجه رسيدم كه با صادرات كارم را شروع كنم.
اما هيچ اطلاعاتی نداشتم. شنيده بودم آلمان مركز تجارت فرش است. ويزا گرفتم و به هامبورگ رفتم و در يک مسافرخانه يا پانسيون مستقر شدم. به سالنها و انبارهای فرش آنجا سرزدم و با سليقهها آشنا شدم. آنجا به من گفتند ثروتمندان برای خريد فرش به سوئيس میروند. ويزای 15 روزه سوئيس گرفتم و به ژنو رفتم.
زبان هم نمیدانستم. در يک هتل با تاجری آشنا شدم و او ايده اصلی را به من داد: فرش گرد بباف. در آن دوران در ايران فرش گرد بافته نمیشد و كيفيت توليد فرش و رنگبندیها هم مناسب نبود. چای و قهوهام را خوردم و همان روز به ايران برگشتم.
به ده خودمان آمدم و ساختمانی اجاره كردم. دستگاه خريدم، با 10 درصد نقد و بقيه اقساط. ابريشم هم قسطی خريدم. انسان بايد ريسکپذير باشد و من هم ريسک كردم. با دست خالی و از هيچ.
شروع به بافتن فرش گرد كردم و چند نمونه كه بيرون آمد سر و كله تاجران آلمانی پيدا شد و آنان به اسفنجان آمدند. باور میكنيد يا نه؟ در اولين معامله 6.5 ميليون تومان نقد پرداختند و شش ميليون تومان هم چک دادند! آن شب از شدت هيجان نخوابيدم. احساس آن شب را خوب به خاطر دارم. سرمايه 100 هزار تومانی من كه 80 هزار تومانش قرض بود در كارخانه اجارهای اينچنين سودی نصيب من كرده بود، در اولين قدم… كسبوكارم رونق گرفت و صادراتم را به آلمان، ايتاليا، سوئيس، انگليس، بلژيک و ديگر كشورها آغاز كردم. بسيار سفر كردم و ايدههای جديد دادم. از موزههای فرش كشورها بازديد میكردم و از طرحها اقتباس، يا از آنها عكس میگرفتم و با الهام از آنها و تلفيق طرحها، ايدههای نو بيرون میدادم. در اين مدت سليقه مشتريان را شناختم.
میپرسيد هدف من چیست؟ و چه احساسی نسبت به پول دارم؟ پول ديگر من را ارضا نمیكند. هدف من كارآفرينی است. تنها در پروژه یک هتل 600 نفر به طور مستقيم كار میكنند.
من برنده تنديس الماس بزرگترين بيزينسمن شدم و بزرگترين صادركننده فرش كشور هستم. اما میدانيد بزرگترين افتخار من چيست؟ يتيمنوازی. افتخار میكنم 2 سال خير نمونه كشور شدم. افتخار میكنم جزو 100 كارآفرين برتر كشور هستم. دوست دارم اشتغالزايی كنم. دوست دارم سفره مرتضی علی باز كنم، معتقدم خدا من را وسيله قرار داده است. هماكنون 1070 بچه يتيم را زير پوشش دارم و با خودم پيمان بستم تا عمر دارم هر سال 100 بچه به آنها اضافه كنم. وصيت كردهام وقتی مردم تا 10 سال بعد از عمرم هر سال 100 بچه يتيم اضافه شود و مخارج همه يتيمها را از محل ارثم بپردازند. بعد از 10 سال هم اگر بازماندگانم لياقت داشتند، راه من را ادامه میدهند. سفره كه میاندازيم برای يتيمها و میآيند و غذا میخورند، كيف میكنم. گريه میكنم و حال میكنم.”
احد عظیم زاده میلیاردر تبریزی در همین ایرانی ارزشآفرین وثروتآفرین شده است که هنوز هم خیلیها میگویند محیط مناسبی برای کسب و کار ندارد…
و اما نظرات دوستان :
- نظر خانم فاطمه موسی زاده از تهران شرکت کننده پر تلاش دوره سوم حسابداران ثروت آفرین
در خصوص مطلب ” راز میلیاردر شدن احد عظیمزاده، بزرگترین تاجر فرش و یتیمنواز ایرانی ” به نظر من مهمترین چیز هدفگذاری در زندگی می باشد و سپس مشخص نمودن نقشه راه جهت رسیدن به هدف وبهترین انتخاب پس از رسیدن به اهداف سهیم کردن دیگران در آن موفقیت می باشد تا موفقیت چشمگیرتر و به دور از حرص و طمع نصیب گردد.
- نظر آقای محمد حسین هوشیارزاده از شیراز شرکت کننده پر تلاش دوره سوم حسابداران ثروت آفرین
در مورد داستان زندگي آقاي عظيم زاده
به نظر بنده مهمترين دليل موفقيت ايشان نترسيدن از شكست و اقدام و عمل هست و در كنار عدم ترس ،مصمم بودن رسيدن به هدف و تلاش و كوشش و هوشمندانه كار كردن هم دلايل ديگري دال بر موفقيت اين كارآفرين موفق مي باشد.
- نظر آقای مسعود صادق زاده از سبزوار شرکت کننده پر تلاش دوره سوم حسابداران ثروت آفرین
سلام و عرض خسته نباشید
در رابطه با مطلبی که در کانال گذاشتین…
بنده به این موضوع اعتقاد دارم که بعد ازهر تلاش و کوششی و همچنین سختی دادن به خود در راستای اهدافت در نهایت موفقیت رو به همراه داره.
در این رابطه اقای عظیم زاده با پشتکار خودش و همچنین سرمایه گذاری برروی یادیگیری و تجربه خود در مسافرت به اروپا تونسته به این در امد برسه …
با تشکر مسعود صادق نیا از سبزوار
- نظر خانم طاهردلجو از رامسر شرکت کننده محترم دوره سومبا سلام خدمت شما استاد محترم و دوستان پرشین حساب
در خصوص سرگذشت اقای عظیم زاده باید بگم ایشون مصداق این جمله ” که افراد موفق درست درجایی که دیگران دست از تلاش برمی دارند به راهشون ادامه میدن” هستند شاید اگر کس دیگه ای جای ایشون بود نداشتن اطلاعات کافی درباره صادرات و یا زبان کشورهای دیگه براش محدودیت بوجود میاورد ولی ایشون اونقدر مصمم و هدفمند بودن که با جسارت تمام به راهشون ادامه دادن و موفق شدن.
اینها تنها گوشه ای از نظرات دوستان ثروت آفرین بود ضمن تشکر از دیگر عزیزان باید نتیجه را اینجور بیان کرد که:
- هدف گذاری
- تعیین نقشه راه و حرکت به سمت هدف
- شجاع و نترس بودن
- مصمم و با اراده بودن
- هوشمندانه کار کردن
- و در نهایت سهیم کردن دیگران در شادی و موفقیت خود
از راهای موفقیت است. تصور نکنید که انسان های موفق در مسیر خود سختی ندیده اند اگر از این افراد سوال کنید خواهید دید حتی از نزدیک ترین افراد زندگیشان هم شک و ترس و اگر نشود و نمیشود انجام نده و خیلی حرف های دیگر شنیده اند.
اما ایمان به موفقیت آنها را به سمت پیروزی کشانده است. مهمترین ویژگی این افراد تصمیم برای یادگیری و سرمایه گذاری برای پیشرفت است. اگر برای نداشتن یکی از مواردی که در نقشه هدف خود ابهام دارید بر روی آن سرمایه گذاری کنید. ریسک کنید تا به هدف برسید. ریسک پذیری شرط حیاط است اما حیاتی که لذتبخش است.
اگر به دنبال موفقیت هستید باید بذر سرمایه گذاری را بکارید و در فصل مناسب درو کنید.
دوره ثروت آفرینان برنامه ریزی طولانی مدت برای موفقیت و ثرتمند شدن است. شما هم میتوانید این بذر را بکارید.
https://persianhesab.com/amoozesh/full-accounting-tax/