ساعت 1:30 صبح یکی از روزهای زمستان عازم تهران بودم. وقتی اتوبوس حرکت کرد در اتوبان نم نم برف می بارید. اولین باری بود که از برف باریدن ناراحت بودم. چون نگران دیر رسیدن به ترمینال بیهقی بودم. در تهران ماموریت داشتم از طرف شرکت به سازمان بنادر و کشتیرانی